خسته ام از آرزوها،آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی،بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را ،روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگیهای اداری
آفتاب زرد و غمگین،پله های رو به پائین
سقفهای سرد و سنگین ،آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته ،چشمهای پینه بسته
خسته از درهای بسته ،خسته از چشم انتظاری
صندلیهای خمیده ،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ،گریه های اختیاری
عصر جدولهای خالی ،پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی،نیمکتهای خماری
رونوشت روزها را ،روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی ، جمع های بیقراری
عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی،باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه باز حوادث
در ستون تسلیتها، نامی از من یادگاری
نویسنده : طناز رخزد » ساعت 8:39 صبح روز یکشنبه 87 دی 15